حمید غفاریان
ریتم مناسب روایت در یک شب
مسعود کیمیایی برای اولین بار در سینمای منحصر خودش به نقش زن و رابطه آنها اهمیت زیادی داده است، البته این ویژگی جدید را در بستر علاقه مندی اش به لاله زار روایت می کند اما آدمها از رفتار و سلوک سینمای کیمیایی بهره می برند همانطو که کیمیایی در «جرم» سلوک قهرمان را با خانوده اش جلو می برد.
خاتون با بازی مهناز افشار در یک شب بارانی مجبور می شود به سینمای «متروپل» پناه ببرد و مهمان آدمهایی می شود که در علاقه سینما و عشق بازی آن مانده اند که این عشق بازی در جغرافیایش روزهای آخر را سپری می کند اما حضور یک زن در سینما باعث زنده ماندن آن می شود، کیمیایی لاله زار را در شب روایت می کند که مبادا مغازه های الکتریکی پای خاطره و نوستالژی وارده را کدر کند، آنچه که در فیلم جدید کیمیایی به خوبی اجرا می شود ریتم مناسب در روایت قصه در یک شبانه روز است.
طراحی صحنه «متروپل» کاملا برآمده از فضا و درونیات مسعود کیمیایی است که این با جنس فضا و جغرافیا آشنایی کامل دارد، درک کامل از مختصات فیلم های کیمیایی به شناخت از او بستگی دارد و با آشنا نبودن سینمایش آن درجا خواهیم زد. این فیلم متعلق به اوست و فیلمساز کاملا با فکر قاب های فیلم را می بندد و به میزانسن سینما پایبند است.
پایند بودن انسان های لاله زار به اخلاق در ایجاد امنیت برای خاتون نقش بزرگی را ایفا می کند و کیمیایی در «متروپل» به دنبال بازآفریی اخلاق فردی است، اخلاقی که حکم کرده است در شب بارانی با خاتون چه طور رفتار شود.
کیمیایی آنقدر برایش اخلاق مهم می شود که برخلاف پایان های تلخ و خشونت فیلم را مهرانگیز تمام می کند و صحنه های درگیری را از پشت شیشه سینما روایت می کند این اخلاق این بار از دریچه زنانه سینمای کیمیایی به مخاطب بیان می شود و مردان هم در پس آن تابعیت کننده شرایط هستند.
پلانی در فیلم است که زن میانجی بین دو مرد اصلی قصه می شود و به نوعی روایت کننده وصف و حال این آدمها در سینما تعطیل شده است که یکی از این آدمها دلخوشی اش همانند «رضا موتوری» موتور سواری در سالن سینمای متروکه شده است.
سینمای کیمیایی همچنان در حال ادامه مسیر خودش است و خوب است که می داند سر زدن به قهرمان های گذشته اش را با روایت و بافت دراماتیک با حال و هوای یک فیلم جدید ادامه می دهد و به نمایش خرد از آنها اکتفا نمی کند، تمرکز فیلمساز روی شخصیت هایش در قاب دوربین و کلوزآپ های علیرضا زرین دست مشهود است و فیلمساز همچنان در بیست و هشتمین فیلم با آدمهایش زندگی می کند و فیلم نساختن را فضیلت نمی داند.
- کافه نقد
ریتم مناسب روایت در یک شب
مسعود کیمیایی برای اولین بار در سینمای منحصر خودش به نقش زن و رابطه آنها اهمیت زیادی داده است، البته این ویژگی جدید را در بستر علاقه مندی اش به لاله زار روایت می کند اما آدمها از رفتار و سلوک سینمای کیمیایی بهره می برند همانطو که کیمیایی در «جرم» سلوک قهرمان را با خانوده اش جلو می برد.
خاتون با بازی مهناز افشار در یک شب بارانی مجبور می شود به سینمای «متروپل» پناه ببرد و مهمان آدمهایی می شود که در علاقه سینما و عشق بازی آن مانده اند که این عشق بازی در جغرافیایش روزهای آخر را سپری می کند اما حضور یک زن در سینما باعث زنده ماندن آن می شود، کیمیایی لاله زار را در شب روایت می کند که مبادا مغازه های الکتریکی پای خاطره و نوستالژی وارده را کدر کند، آنچه که در فیلم جدید کیمیایی به خوبی اجرا می شود ریتم مناسب در روایت قصه در یک شبانه روز است.
طراحی صحنه «متروپل» کاملا برآمده از فضا و درونیات مسعود کیمیایی است که این با جنس فضا و جغرافیا آشنایی کامل دارد، درک کامل از مختصات فیلم های کیمیایی به شناخت از او بستگی دارد و با آشنا نبودن سینمایش آن درجا خواهیم زد. این فیلم متعلق به اوست و فیلمساز کاملا با فکر قاب های فیلم را می بندد و به میزانسن سینما پایبند است.
پایند بودن انسان های لاله زار به اخلاق در ایجاد امنیت برای خاتون نقش بزرگی را ایفا می کند و کیمیایی در «متروپل» به دنبال بازآفریی اخلاق فردی است، اخلاقی که حکم کرده است در شب بارانی با خاتون چه طور رفتار شود.
کیمیایی آنقدر برایش اخلاق مهم می شود که برخلاف پایان های تلخ و خشونت فیلم را مهرانگیز تمام می کند و صحنه های درگیری را از پشت شیشه سینما روایت می کند این اخلاق این بار از دریچه زنانه سینمای کیمیایی به مخاطب بیان می شود و مردان هم در پس آن تابعیت کننده شرایط هستند.
پلانی در فیلم است که زن میانجی بین دو مرد اصلی قصه می شود و به نوعی روایت کننده وصف و حال این آدمها در سینما تعطیل شده است که یکی از این آدمها دلخوشی اش همانند «رضا موتوری» موتور سواری در سالن سینمای متروکه شده است.
سینمای کیمیایی همچنان در حال ادامه مسیر خودش است و خوب است که می داند سر زدن به قهرمان های گذشته اش را با روایت و بافت دراماتیک با حال و هوای یک فیلم جدید ادامه می دهد و به نمایش خرد از آنها اکتفا نمی کند، تمرکز فیلمساز روی شخصیت هایش در قاب دوربین و کلوزآپ های علیرضا زرین دست مشهود است و فیلمساز همچنان در بیست و هشتمین فیلم با آدمهایش زندگی می کند و فیلم نساختن را فضیلت نمی داند.
- کافه نقد