ادای دین به سینمای اصیل گذشته
«متروپل» فیلم تازه مسعود کیمیایی ضیافتی است برای آنها که هنوز دلبسته سینمای کلاسیک هستند. فیلم آخر کیمیایی ستایش و احترام عمیق این فیلمساز به سینمای کلاسیک را نمایان میکند. این فیلمی است که تقریباً ارتباطی با محصولات متداول سینمای ایران ندارد. فیلمی که در آن فیلمساز به علایق و دلمشغولیهای پرداخته که جانمایه تمام آثار قبلیاش را نیز تشکیل میدهد. «متروپل» فیلمی است درباره عالم عشق و معرفت. رفاقت و مردانگی به سبک همیشگی فیلمهای کیمیایی، در «متروپل» نیز حضوری تام و تمام دارد. نکتهای که ظاهراً نقطه تمایز «متروپل» با فیلمهای قبلی سازندهاش شده پررنگ شدن نقش زن در این فیلم است. خاتون که باز بازی خوب مهناز افشار به یکی از فرازهای فیلم مبدل شده در گریز از دست بدخواهان به محیط امن سینمای قدیمی متروپل پناه میبرد. این پناه بردن به سینما هم کاملاً کیمیاییوار و در جهان آثار این فیلمساز پذیرفتنی است. جدای از این کیمیایی در گفتار نویسی نیز در عین برخورداری از لحن دلپذیر آثار گذشتهاش، این بار روانتر و سادهتر از فیلمهای قبلیاش دیالوگ نوشته. دیالوگهایی که میان آنها جملات قصار هم کم نیست. مثل جایی که محمدرضا فروتن از پولاد کیمیایی درباره تداوم علاقه به همسرش میپرسد و پولاد در جواب میگوید. «سعی نکن چیزی رو یادم بندازی که همیشه یادمه».
«متروپل» لحظههای سینمایی نابی دارد. لحظههایی که کیمیایی در درست درآوردن آنها استاد است. نکته کلیدی فیلم، امن بودن سالن سینما به عنوان یک پناهگاه مطمئن است. هر چه پلیدی است در محیط بیرون است و سیاهی به محیط متروپل راه ندارد. به همین دلیل است که درگیری نهایی فیلم هم پشت شیشههای مات و خارج از سینما اتفاق میافتد. صحنهای که ما از دید خاتون ماجرا را مینگریم.
در رسیدن به حس و حال مورد نظر کیمیایی، موسیقی پرحجم بهزاد عبدی نیز نقش موثری ایفا کرده است. موسیقیای که تمهای آشنای وسترنهای کلاسیک در آن به گوش میرسد تا خاطره سینمای اصیل گذشته کاملتر و واضحتر شود. سینمایی که کیمیایی همواره خود را وامدار آن دانسته و در آخرین ساختهاش به زیبایی به آن ادای دین کرده است.
بانی فیلم